یادداشت/محمدمهدی صالحی

حميت،عصبیت،حماقت

سرویس: اجتماعیکد خبر: 295467|20:48 - 1395/09/30
نسخه چاپی
حميت،عصبیت،حماقت
عصبیت و حمیت هرچند هردو جنبه ای از قوه غضبیه اند اما حمیت وجهه نیکوآن و عصبیت وجهه مذموم...

به گزارشهزار ماسوله، حمیت و عصبیت دو صفت نام آشنا اما با معانی غریب در جامعه امروز ما هستند.


صفی پوری شیرازی در منتهی الارب حمیت را به عنوان استوار از هرچیز میپندارد و نقل عرب است که المتین من کل شئ،صفتی پسندیده که صاحب آن ستوده و برئ از آن مورد شماتت است.


به قول شیخ سعدی:
از آن بی حمیت بباید گریخت ....................که نامردیش آب مردان بریخت


فرهنگ عمید آن را هم معنای غیرت نیکو معرفی میکند.


واژه عصبیت اما در تشابه معنایی دارای مفهومی کاملا متفاوت است هم ترازوی این واژه در زبان بیگانه PRECONCEPTION دانسته اند.این دوواژه هرچند در لفظ ومعنا قریب به هم دیگراند اما دیواری بین این دو سبب تفاوت مفهومی این دو واژه شده است.دیواری به نام عقلانیت که حماقت سبب سقوط از این دیوار و افتادن به وادی عصبیت میگردد.


زمینه های بروز این احساسات غریزی در انسان بسیار است مذهب و قومیت برجسته ترین کاتالیزگرهای برافروخته ساز این دو حس اند.


در این نوشتار کوتاه قصد داریم به بررسی حمیت،عصبیت،تمایزات و جایگاه این دو صفت در جامعه امروزی بپردازیم.


واژهPRECONCEPTION در فرهنگ انگلیسی به معنای عقیده از قبل تشکیل شده نیز کاربرد دارد به عبارتی عصبیت آن نیست که آدمی در انتخاب آن نقشی داشته باشد بلکه تعمیمی است از جامعه و فکر حاکم بر فرد.


از مثالهای بارز که امروز جامعه با آن درگیر است می توان به برتر دانستن قومیتی بدون هیچ پشتوانه عقلی و جبهه گیری های به تبع آن همچنین پشت گیری تفکرات مذهبی به ارث رسیده بدون کمترین تفقه ای اشاره کرد.


انتخاب تفکرات نباید تحت تاثیر وراثت و یا فکر حاکم باشد بلکه باید بر اثر تفقه و جستجو انتخاب شود قرآن کریم در این باره میفرماید:

 

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ(18،زمر)


یعنی:


به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان


زمانی که انتخاب جهت گیری فکری به سبب تعقل و تفقه باشد آن زمان است که فرد به سمت دیگر یعنی وادی حمیت وارد میشود و واکنش های فکری و اجتماعی اش همان واکنش صحیح و مورد تایید قوه عقلانی است.


عصبیت و حمیت هرچند هردو جنبه ای از قوه غضبیه اند اما حمیت وجهه نیکوآن و عصبیت وجهه مذموم


متاسفانه به دلایل بسیاری با وضعیتی زنجیروار سبب شده اند که حمیت فردی به عصبیت تبدیل شود متعصبین ملی گرا و مذهب گرا به جای دید پلورالیسم و تسامح نسبت به تفکرات دیگر با تنگ کردن دید و انحصار گرایی مطلق سبب افراط ها و خشونت ها میشوند و جرئت میتوان ریشه اصلی خشونت امروز را در این مورد دید.


تعریف حمیت دینی بر خلاف آنچه امروز آن را به عنوانی خشک و خشن میشناسیم و با تعریف تعصب دینی مختلط میشود شناختی است مبتنی بر عقل و دانشی استوار و مستقل از هرچیزی در راه شناخت راه کمال، به قول حضرت مولوی:


حمیت دین را نشانی دیگرست ..............که از آن آتش جهانی اخضرست


افراد با حمیت دینی(حال هر دینی که میخواهد باشد)منشا سرسبزی و رشد ونمو و سیر الی الکمال دنیا هستند.


این باور در حمیت ملی نیز صادق است کرد یا ترک یا فارس بودن یک شخصیت خود به خودی دارای اهمیت نیست آدمی در انتخاب آن نقشی نداشته است پس جانب گیری از آن بدون هیچ شناختی تنها ثمره اش زیرسوال رفتن قوه ادراکی آدمی است.


باور مندان به این تفکر برای توجیه خود عنوان هایی چون غیرت قومی را به کار میبرند که نام اصلی آن همان تعصب ملی است صفتی مذموم و نکوهیده،گاها نیز برای اثبات خود به احادیثی که هیچ گونه پشتوانه سلسله و سندی ندارد اتکا میدارند که حب الوطن من الایمان


تولستوی در نقد این افراد میگوید:آنان که افتخاری از خود ندارند تنها موردی که به آن خواهند بالید افتخارات قومیتیشان است.


ایرج میرزا در این باب میگوید:


صحبت دین و وطـــن یعنــــــی چه؟ دین تو،مـــوطـــن من یعنـــی چه؟
همه عالم،همه کس را وطن است‌ همه جا موطن هر مرد و زن است


شیخ بهایی نیز در همین زمینه میگوید:


گنج علـم ما ظــــــــــــهر مع ما بـطن‌ گفــــت از ایــــــمان بود حـــبّ وطــــــن
این وطن مصر و عراق و شام نیست‌ این وطن شهری‌ست کان را نام نیست


در حقیقت باور صحیح منطبق با فطرت آدمی این است که آدمیت چه یهودی باشد چه مسیحی و چه مسلمان،چه کرد باشد چه ترک و چه فارس هیچ اهمیتی ندارد و باور و مذهب به ارث رسیده نیز دارای ارزش نیست مگر اینکه به اندیشه به آن پی برد.


این اندیشه و طرز فکر اگر حاکم می بود بسیاری از اختلافات جامعه و مکاتب پانیسم امروزی از صحنه نازیبای تابلوی حال حاضر جهان محو میشد.بزرگ ترین جنگ های تاریخ به خاطر درک نادرست از مفهوم این واژه بوده اند که به حماقت آدمی انجامیده است.


زمانی که از هیتلر و تفکر نازیسم او در محافل ملی گرایی و مذهب گرایی بحث به میان می اید همه او را مورد شماتت قرار میدهند و گاها تفکر اورا هم مورد تمسخر میگیرند اما حتی در خود نظری نینداخته اند که آیا خود آنها نیز ادامه دهنده راه هیتلر به شیوه دیگری نیستند؟در برخورد با این افراد ناخودآگاه یاد سخن حضرت علی(رض) می افتم که فرمود: اَكبَرُ العَيبِ ان تَعيبَ ما فيكَ مِثلُهُ(بزرگ‌ترين عيب آن است كه از چيزي خُرده‌ گيري كه مانند آن در خودت وجود دارد)


حتی اگر باورمند به داروینیسم نیز نباشیم میدانیم که ما از پدرانمان قطعا متفکرتریم اشتباهی که پدرانمان مرتکب شدند ما مرتکب نشویم.


پایان


محمدمهدی صالحی
پاییز95
باینگان

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد