پایگاه خبری تحلیلی هزارماسوله10:36 - 1395/08/14

مراتب ایمان

خواست برود گفت: نماز مغرب را هم بخوان و این وقتش کوتاه است، پس او را نگه داشت و نماز مغرب را نیز خواند، باز خواست برود گفت: یک نماز دیگر باقى مانده، صبر کن نماز عشا را بخوانیم، پس نماز را خواندند و از یکدیگر جدا شدند.

وبلاگ " فرهانیان " نوشت :

 

امام صادق علیه السلام به مرد (سراج) (زین ساز) که خدمتگزارش بود فرمود: بعضى از مسلمین داراى یک سهم از ایمان و بعضى داراى دو سهم و بعضى سه و بعضى هفت سهم هستند سزاوار نیست بر شخصى که یک سهم از ایمان را داراست بار کنند و وادار کنند آنچه آن کس دو سهم از ایمان را دارد؛ و آنکه دو سهم ایمان دارد سه سهم بر او بار کنند؟

فرمود: برایت مثالى بزنم، مردى بود که همسایه اى نصرانى داشت و او را به اسلام دعوت نمود او اجابت کرد و مسلمان شد.
چون سحر شد درب خانه اش آمد و در زد، گفت: کیستى؟
 گفت: من فلانى هستم، وضو بگیر و لباس بپوش برویم براى نماز پس تازه مسلمان وضو گرفت و لباس پوشید و براى نماز حاضر گشت هر دو نماز بسیار خواندند، پس از آن نماز صبح خواندند و صبر کردند تا صبح روشن شد. (نصرانى) خواست منزل برود آن مرد به او گفت: کجا مى روى روز کوتاه است و الان ظهر است نماز ظهر بخوانیم.
پس نشست تا نماز ظهر را خواند، خواست برود گفت
نماز عصر نزدیک است صبر کرد و نماز عصر را خواند،
خواست برود گفت: نماز مغرب را هم بخوان و این وقتش کوتاه است، پس او را نگه داشت و نماز مغرب را نیز خواند،
 باز خواست برود گفت: یک نماز دیگر باقى مانده، صبر کن نماز عشا را بخوانیم، پس نماز را خواندند و از یکدیگر جدا شدند.

چون سحر شد (مسلمان نا وارد) درب نصرانى تازه مسلمان را کوبید.
گفت: کیستى؟ خود را معرفى کرد و
 گفت: وضو بگیر و لباس بپوش، برویم نماز بگذاریم!
تازه مسلمان گفت:
براى این دینت شخصى را پیدا کن که بیکارتر از من باشد؛ من مردى بینوا و داراى عیال و فرزندانم.

پس حضرت صادق علیه السلام فرمود: او را به نصرانیت بازگردانید و مانند اولش شد (او را در چنین فشارى قرار داد که از دین محکمى بیرونش آورد)

نمونه معارف 2/479 - اصول کافى باب درجات الایمان ح 2.