پایگاه خبری تحلیلی هزارماسوله09:41 - 1392/03/07
گمانه زني ها درباره مرگ باليني پادشاه عربستان

آل سعود در انتظار زلزله سياسي

هزارماسوله:برخي رسانه هاي منطقه اخيرا اخباري را در خصوص مرگ مغزي پادشاه عربستان سعودي مطرح کرده اند. در اين جا صحت يا سقم اين شايعات اهميتي ندارد، بلکه نکته مهم سرنوشت آل سعود پس از مرگ امير عبدالله است. آنچه مسلم است اينکه مرگ پادشاه سعودي نزاع‌هاي مخفي ميان سران آل سعود بر سر تصاحب قدرت را آشکارتر خواهد ساخت، آن هم درست در زماني که آل سعود به شدت نگران خيزش شهروندان مسلمان اين کشور عليه سياستهاي تبعيض آميز دربار است.

 روزنامه يمني «الحدث» به نقل از يک منبع آگاه در  روزنامه سعودي «الشرق الاوسط»، نوشت که «عبدالله بن عبدالعزيز» پادشاه عربستان دستکم دو روز است که دچار مرگ باليني شده است.بر اساس اطلاعات پزشکي، شاه سعودي اعضاي اصلي بدنش به ويژه قلب، ريه‌ها و کليه‌هايش را از دست داده است و ديگر اين اعضايش از کار افتاده‌است و حتي شوک‌هاي الکترونيکي پزشکان نيز نتوانسته او را به زندگي بازگرداند.گفته مي‌شود که ملک عبدالله با تنفس مصنوعي زنده است و طي 3 يا 4 روز آينده، سرنوشت او مشخص خواهد شد.
در هر صورت مرگ يا از کارافتادگي جسمي پادشاه سعودي کار را براي آل سعود سخت و دشوار خواهد کرد. در اين ميان مشخص نيست نقش افرادي مانند بندر بن سلطان و ديگر سران آل سعود چگونه بازتعريف خواهد شد.اين تحولات در حالي رخ مي دهد که شهروندان عربستاني به شدت از وضعيت نا بسامان خود به ستوه آمده اند.
خاندان آل سعود از سال 1932 ميلادي بر عربستان
 حكمراني مي كنند. 
ملك عبدالعزيز اولين پادشاه عربستان منشوري دارد كه به نام منشور عبدالعزيز مشهور است و در آن نوشته است
” تا زماني كه پسران من زنده اند، قدرت به نوه هايم نخواهد رسيد”. از اين حيث بر خلاف نظامهاي سلطنتي ديگر كه قدرت از پدر به پسر مي رسد، در عربستان قدرت به برادران پادشاه انتقال مي يابد و به همين علت است كه در اين كشور قبيله اي، شاهزاده ها با پادشاهان اختلاف سني زيادي ندارند.در چنين فضايي معمولاپادشاهان با “سنت شكني”ميانه خوبي ندارند مگر آنكه سنت شكني مذكور در بطن “حفظ قدرت سياسي حداقلي سعوديها”تعريف شود.تغيرات اخير انجام شده نيز چنين ماهيتي دارد.در هر حال،اصلاحات انجام شده توسط ملك عبدالله نه تنها اثبات كننده اشتهاي وي به اصلاحات و تغيير نيست،بلكه در راستاي همان سرسپردگي ملك فهد به سران كاخ سفيد تعريف مي شود.بنا بر اين هرگز نمي توانيم از “اصلاحات ملك عبدالله”به عنوان يك “سنت شكني”تعبير نماييم. اصلاحات اخير سعوديها ماهيتي جبري داشته و اتفاقا نشانه يگانگي مسلك ملك عبدالله و ملك فهد پادشاه قبلي عربستان سعودي است.
 از سوي ديگر،مداخله جويي هاي عربستان سعودي در خاورميانه و امور داخلي کشورهاي سوريه و عراق و لبنان، همه ملتهاي مسلمان را به ستوه آورده است. در چنين شرايطي نابودي آل سعود به يکي از اصلي ترين خواسته هاي ملتهاي منطقه تبديل شده است.افراطي گري،تحجر و حمايت از گروه‌هاي تروريستي از شاخصه هاي پررنگ در بين مقامات سعودي محسوب مي شود.در هر صورت مرگ امير عبدالله منجر به ايجاد زلزله سياسي در رياض خواهد شد.زلزله اي که عربستان را به صورت کامل تکان خواهد داد و قدرت آل سعود را بيش از پيش تضعيف خواهد کرد.  
مصطفي صادق الناصر  از فعالان سياسي القطيف  در گفتگو با خبرگزاري فارس به نکات مهمي اشاره کرده است :" متاسفانه مردم جهان اطلاع ندارند که 85 درصد ملت عربستان سعودي از داشتن نعمت مسکن بي بهره‌اند. اين در حالي است که اقتصاد کشورشان با اقتصاد 10 کشور ديگر برابري مي‌کند.به رغم وجود ثروت‌هاي هنگفتي که در عربستان سعودي وجود دارد،‌ولي متاسفانه حاکمان رياض شرايط تاريکي را براي مردم ايجاد کرده‌اند، زيرا کشور ما هنوز در مرحله اقتصاد نفتي به سر مي‌برد و به موج صنعتي منتقل نشده است. علاوه بر اين بسياري از مردم عربستان هنوز هم از نعمت خواندن و نوشتن بي بهره اند."از سوي ديگر، زنان نيز در عربستان سعودي وضعيت سختي دارند آمار و ارقام ارائه شده از سوي وزارت دادگستري عربستان سعودي نشان مي‌دهد که ظرف سه ماهه نخست سال جاري ميلادي (2013) 27 مورد خودکشي در اين کشور به ثبت رسيده است.
براساس اين آمار ، رياض با ثبت 12 مورد خودکشي بالاترين ميزان خودکشي در ميان‌هاي شهرهاي عربستان را به ثبت رسانده است. همچنين اين آمار و ارقام نشان مي‌دهد که مکه چهار مورد و هريک از شهرهاي دمام، تبوک و عرعر دو مورد و شهرهاي حوطة بني تميم و الأحساء و حائل و ضمد و سکاکا يک مورد خودکشي را ثبت کرده‌اند.در اين ارتباط «محمد القحظاني»، روانپزشک سعودي مي‌گويد که 90 درصد خودکشي‌هاي ثبت شده در عربستان سعودي به دليل اختلالات روحي و رواني و در ميان زنان عربستاني بوده است.وي دليل روي آوردن زنان عربستاني به خودکشي را مشکلات خانوادگي و اوضاع بد اقتصادي و معيشتي بيان کرده که موجب مي‌شود تا آنها نتوانند ساده‌ترين نيازهاي معيشتي خود را برآورده کنند و مورد تبعيض در خانواده‌هاي خود قرار گيرند.