به گزارشهزار ماسوله، هنرمندان بسیاری در این استان وجود دارند که علیرغم استعدادهای بکر آنها، ولی بازهم بسیاری از عوامل خواسته و یا ناخواسته باعث می شود که بسیاری از این استعدادها هیچ وقت خود را نشان نداده و اگر هم چیزی غیر از این باشد از این دیار برای یافتن فرصتهای طلایی بار سفر را بسته اند.
در این بین «چنور میرانی زاده» از این دست هنرمندانی است که علیرغم استعدادهایی که دارد، هنوز نتوانسته است به طور کامل در سطح استانی و ملی شناخته شود.
«چنور میرانی زاده» از هنرمندان و کارگران خوش آتیه در این استان است که علیرغم هنرمندی و استعداد قابل توجهی اش هنوز نتوانسته است که به جایگاه واقعی خود برسد.
این هنرمند که اصالتا پاوه ای می باشد در گفت وگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: چهار سال متوالی تحصیلاتم در مدرسه شبانهروزی به پایان رساندم.
وی عنوان کرد: همزمان علاقه به داستاننویسی و نمایش و سناریونویسی مرا به سمت هنر می کشاند با اربابان هنر شهر تماس میگیرم و نوشتههای خود را به آنان نشان میدهم، مورد تشویق قرار میگیرم راه و رسم نگارش را به من تذکر میدهند.
میرانی زاده تاکید کرد: آشنایی با اربابان هنر و دعوت به مطالعه و کارگردانی دریچه تازهای را به زندگیام میگشاید اولین کار را با آقای صفیعی مسئول انجمن نمایش پاوه شروع و کار بعدی را آقای ابراهیم سعدالهی مرور مینمایم سرانجام با مطالعه کار سینمایی و کارگردانی تئاتر و فیلم را شروع کردم.
این کارگردان و فیلمساز جوانان به آثاری که تاکنون ساخته است اشاره داشت و گفت: در فیلم «به وسعت تاریخ» و «جیک جیک زندگی» و کارگردانی تئاتر «غم سنگین غربت تو»، « آشنایی» استعداد خود را به نمایش گذاشتم و موفقیتهایی بهدست آوردم.
وی عنوان کرد: علیرغم میل سنتی خانواده و جامعه به حرکتی نو دست زدم که مسئول انجمن پاوه دستم را گرفتم و برای ساختن و کارگردانی فیلم به مدت ۱۷ سال حسابدار دفترشان بودم و توانستم هزینه کارهای هنریام را خودم پرداخت نمایم.
میرانی زاده تاکید کرد: علاقه ام به فیلم و کار نوشتن به دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی بر می گردد منتهی فعالیت بالفعل در زمینه نوشتن و بازیگری را در سال 74 شروع کردم و تنها جایی که احساس کردم می توانم فعالیت هنری انجام دهم اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی پاوه بود و در انجا با انسان صادقی برخورد کردم در عرصه هنر و بنده را هدایت نمود از جمله اقای صفیعی که حالا هم با راهنمایی و پشتوانه ایشان فعالیتم را ادامه می دهم.
این هنرمندان جوان کرد اظهار کرد: اولین بازی ام در 1385 در فیلم کوتاه ( به وسعت تاریخ) به نویسندگی و کارگردانی اقای صالحی که رتبه کشوری هم کسب کرد و سپس در فیلم (چیروکی ئاگر) آقای بهزاد بهمنی و در سال 91 فیلم آشنایی را با کارگردانی خودم ساختم.
این هنرمند پاوه ای تاکید کرد: پس از فیلمهای کردی «چیرۆکی ئاگر» و «عبور از غبار» آهنگ ساخت فیلم را نمودم و فیلم سینمایی «آشنایی» آن روزها دری از علاقه هنریام را گشود سرانجام با تلاش بیوقفه و علاقهای وافر به هر دری زدم تا بتوانم به طور رسمی و با پشتیبانی دوایر ذیربط کارهایم را به مقصد برسانم که در این راستا با معرفی سه سناریو به صداوسیمای استان کرمانشاه امکان همکاری با این سازمان را شروع کردم.
میرانی زاده عنوان کرد: کارهایم مورد توجه اداره تولید قرار گرفته و آن را تأیید نمودند که تا این تاریخ در لیست انتظار این واحد بزرگ فرهنگی هستم که امیدوارم با گرهگشایی مسیر پرپیچ و خم این دایره بتوانم هرچه زودتر به ساخت فیلم سینمایی «گمشده» که از آرزوهایم است برسم. هماکنون لطف بزرگی که اداره کل ارشاد در حق هنرمندان انجام داده بیمه نمودن آنان است و بنده جزء این بیمهشدگان هستم.
گفتنی است که خانمی با مدرک کارشناسی فرش و کارشناسی حسابداری و کل اوراق هنری غبار گرفته در راستای کارگردانی، نویسندگی، بازیگری فریاد کمک را سر میدهد شایان این همه منتظر ماندن است تا بتواند عرق هنری خود را در طبق اخلاص به مردم خویش تقدیم نماید.
این هنرمند خوش آتیه در اظهار کرد: اما نعمت بزرگی که خدا به من هدیه نموده همسری مهربان، همراه، همدم و باشعورم نه تنها مخالف کار هنریام نیست بلکه اکثر اوقات فراغت خود را به پشتیبانی من پرداخته و با وجود او میتوانم موفق شوم از ایشان تقدیر و تشکر مینمایم تا شکرانه وجودش باشد.
میرانی زاده در کنار کار فیلم سازی مدرس و مربی فرش بافی نیز می باشد که تاکنون بیش از 4 فیلم را کارگردانی نموده که دو مورد آن از شبکه سراسری پخش شده است
متن زیر بخش از نوشته های این هنرمند و کارگردان جوان کشور است که با هم آن را می خوانیم:
بار و بندیلمان را بسته بودیم راهی ییلاق شدیم. راه سخت و صعبی را طی مینمودیم. با همه خطرها و پستی و بلندیها، گوسفند، مرغ، اسب و گاو و گوساله با آدمها با مهربانی با آوازهای قشنگ همدیگر را نوازش میکردند.
به مقصد رسیدیم شب همه دستبهدست هم در بر پاکردن سیاه چادر با هم تلاش میکنیم، تاریکی شب نوای استراحت بعد از خستگی را جاری میکند، آنقدر خسته که با صدای هیهی چوپان که روز بعد گله را راهی کوهستان میکند بیدار میشویم، مَشک به دار و آماده بهم زدن، پدر و مادر به تلاش مضاعف مشغولند، آفتاب پر میکشد، جار زده میشود که چادر مدرسههای عشایر را برپا کنید با عشق و علاقه وافر و خواهش از پدر خود را (در سن ۱۰ سالگی) محتاج آموزش میبینم و بعد از مدتها خواهش از پدر و مادر نهایاً اجازه درس خواندن میگیریم، درِ بهشت به رویم گشوده شده، باید تلاش کنم تا مورد حمایت معلم قرار گیرم این کار را به نحو احسن انجام میدهم، نمرات عالی نظر معلم را جلب میکند تا مقطع راهنمایی درس را با نمرات عالی به پایان رساندم خانواده را راضی کردم که دبیرستان را به شهر بروم که در شهرستان درسم را ادامه دهم و با وساطت اهل قلم به نتیجه میرسم.
منبع:ايلنا