این مساله که امریکاییها پیشنهادی ارایه کنند که اسراییلیها و فلسطینیها را در موقعیتی بحرانی برای تصمیمگیری قرار دهد، کاملا امکانپذیر است. اما در هر صورت هر دو رهبر از پذیرش حقیقت فرار خواهند کرد و نتیجهای که در انتظار آن هستیم به یک بحران جدی منجر خواهد شد. احتمال کمی وجود دارد که در سالهای آینده، جان کری به عنوان وزیر سابق امور خارجه امریکا، برنده جایزه صلح نوبل شود. احتمال اینکه از او به عنوان متهم یاد شود، بسیار بیشتر خواهد بود.
برای تماشای آنچه احتمالا در سال آینده با توسعه روابط بین ایالات متحده و ایران رخ خواهد داد، نیز نیازی به یک گوی بلورین نیست. از یکسو در واشنگتن همه تمایل دارند تا تهران روحانی را مانند یک پکن جدید ببینند: گشایش، گفت و گو و اعتدال همراه با دیپلماسی جذاب پینگ پنگ. از سوی دیگر در تهران همه تمایل دارند تا واشنگتنِ اوباما را همانگونه ببینند که واشنگتنِ کلینتون بود: کسی که به کره شمالی اجازه داد به انرژی هستهای دست پیدا کند. بنابراین امریکاییها به توافقی نوشته یا نانوشته دست پیدا میکنند که برای هر دو طرف مناسب خواهد بود.
امریکا با یک ایرانِ خوشحال و راضی که پیشرفت در برنامه هستهایاش پیچیده، تدریجی و بدون سرپیچی است، مواجه میشود، و ایران با یک امریکای مهربان که به این کشور اجازه داده تا با کمی تاخیر به یک قدرت هستهای تبدیل شود. تنها صهیون هیچ نجاتدهندهای نخواهد داشت. بدینترتیب اسراییل در مسیر تبدیل شدن به یک تایوان خشمگین، با وضعیتی دشوار مواجه خواهد شد: یا به شکست شرمآور در مقابل ایران اعتراف کرده یا به این کشور حمله کند که در اینصورت جهان او را به چشم یک دیوانه نگاه خواهد کرد.
درست است، شگفتیها همواره امکانپذیر است. شاید جان کری در آخرین لحظه، این چارچوب دیپلماتیک آرمانگرا را با یک نگاه واقعگرایانه، تغییر و بهبود بخشد. شاید در آخرین لحظه، تهران مرتکب اشتباهاتی شود که واشنگتن را از توهم خارج کرده و قاطعانه در برابر ایران بایستد. اما در حال حاضر اسراییل در وضعیت بدی قرار دارد: از یکسو در معرض تهدید از سوی فلسطین است و از طرف دیگر در معرض تهدید از سوی ایران. اسراییل، همزمان در هر دو جبهه دیپلماتیک و استراتژیک در حال شکست خوردن است. دولت یهود در حالی که از خورشید طلایی پاییز در ماه اکتبر لذت میبرد، در یک وضعیت دیپلماتیک- استراتژیک خطرناک، در آستانه نابودی قرار دارد.