هزار ماسوله به نقل از افكار نيوز: خرداد سال ۸۴ به ماموران پلیس فردیس کرج خبر دادند مردی به قتل رسیده است. وقتی ماموران به محل رسیدند متوجه شدند این مرد در جریان درگیری به قتل رسیده است. پلیس متوجه شد درگیری میان چهار دختر مجرد با زن همسایه به نام مهشید بود که در جریان این نزاع خانواده زن جوان دخالت کردند و پدرشوهرش به نام عیسی به قتل رسید.
همچنین معلوم شد ضارب مرد است. ماموران طرفین را بازداشت کردند. یکی از این دختران گفت: ما آپارتمانی را اجاره کرده بودیم و با هم زندگی میکردیم. طبقه پایین ما زوج جوانی زندگی میکردند و در طبقات دیگر هم افراد دیگری سکونت داشتند. ما کاری به کار کسی نداشتیم اما مهشید در زندگی ما دخالت میکرد او در واقع به شوهرش شک داشت و فکر میکرد او با ما رابطه دارد. همیشه سر این موضوع با ما درگیر میشد و از طرز لباس پوشیدن تا رفتوآمدمان را بهانه میکرد.
بعد از مدتی اختلافات ما بالا گرفت. مهشید میخواست ما از آنجا برویم اما توجهی نمیکردیم. هر بار به نحوی اذیتمان میکرد. ما چندینبار دعوا کرده بودیم حرفهای بدی در مورد ما میزد و میگفت شما میخواهید شوهرم را از دستم در بیاورید. گاهی هم سر مشکلات ساختمان بهانه میگرفت. روز حادثه درگیری شدیدی بین ما اتفاق افتاد و چون تعدادمان زیاد بود توانستیم مهشید را بزنیم. او سپس به خانهاش رفت. چند ساعت بعد با خانواده شوهرش برگشت.
پدرشوهر، شوهر و دو خواهرشوهرش با او بودند. آنها به ما حمله کردند و دعوا دوباره شروع شد و سعید پسر همسایه از ما حمایت کرد. البته او اول قصد داشت میانجیگری کند اما بعد وارد درگیری شد بعد شنیدم که سعید پدرشوهر مهشید را که عیسی نام دارد به قتل رسانده است. ماموران علاوه بر شاهدان که در صحنه بودند مهشید و شوهرش را هم مورد بازجویی قرار دادند.
آنها گفتند سعید ضارب است. مهشید گفت: چهار دختر جوان در آن آپارتمان آشوب به پا کرده بودند. ما همیشه با آنها درگیری داشتیم روز حادثه با هم دعوا کردیم و آنها مرا کتک زدند و بعد هم سعید به طرفداری از آنها وارد درگیری شد و پدرشوهرم را به قتل رساند. برادرشوهر مهشید که در صحنه حضور داشت نیز گفت: من و پدرم خانه بودیم که برادرم تماس گرفت و گفت مهشید را کتک زدهاند به اتفاق اعضای خانوادهام به آنجا رفتیم و متوجه شدیم درگیری شدیدی اتفاق افتاده است.
من ضارب را نمیشناختم و نمیدانم کیست. وقتی به خانه برادرم رسیدیم متوجه شدیم درگیری شدید است آنها به سمت ما حمله کردند. من با یکیشان درگیر بودم و یکدفعه صدای پدرم را شنیدم که ناله کرد. او چاقو خورده بود من بلافاصله با کمک برادرم او را به بیمارستان رساندم اما گفتند ضربه به قلبش وارد شده و نتوانستند وی را نجات دهند. با توجه به مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه سعید صادر و پرونده به دادگاه کیفری استان تهران شعبه ۸۰ که در آن زمان مستقر در کرج بود فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات متهم شد اولیایدم نیز در جایگاه حاضر شدند و درخواست خود را مبنی بر قصاص متهم مطرح کردند.
همسر مقتول گفت: پسرم به من پیامک داد که عروست را زدهاند بعد هم با برادرش تماس گرفت و ماجرا را تعریف کرد. قرار بود فقط من و دخترانم برای دعوا برویم اما شوهرم گفت برای حمایت از ما میآید و بعد هم در درگیری کشته شد. چهار دختر مجرد که در واحد بالایی خانه پسرم زندگی میکردند عامل اصلی درگیری هستند و میخواهم آنها هم مجازات شوند من از همه آنها شکایت دارم. با توجه به اینکه پرونده نزاعدسته جمعی به دادگاه عمومی فرستاده شده بود و دادگاه کیفری فقط به موضوع قتل رسیدگی میکرد، قضات از متهم خواستند تا در جایگاه قرار گیرد. سعید گفت در قتل نقشی نداشته است.
او گفت: من برای میانجیگری رفته بودم دعوا میان این دو گروه شدید شده بود و افراد زیادی آنجا بودند چاقویی هم نداشتم شاید شخص دیگری او را زده باشد این موضوع به من ربطی نداشت و من فقط برای اینکه بتوانم به درگیری پایان دهم وارد آن شدم. هرچند متهم منکر قتل شد اما با توجه به اینکه اولیایدم درخواست قصاص کرده بودند، هیات قضات شعبه ۸۰ وارد شور شده و متهم را به قصاص محکوم کردند.
رای صادره مورد اعتراض متهم قرار گرفت او یکبار دیگر مدعی شد در قتل نقشی نداشته است و در لایحهای برای دیوانعالی کشور نوشت: من فقط میانجی بودم نه چاقویی داشتم و نه کسی من را حین زدن ضربه دیده است حتی اولیایدم که برایم درخواست قصاص کردهاند و در صحنه درگیری هم بودند میگویند من را حین زدن ضربه ندیدهاند. آن درگیری خیلی شدید بود و افراد زیادی حضور داشتند شاید فرد دیگری ضربه زده باشد. البته من به زمین افتادن مقتول را دیدم اما متوجه نشدم چه کسی او را با چاقو زده است. هیات قضات دیوانعالی کشور شور کردند.
آنها بعد از بررسی پرونده متوجه شدند یکی از دختران مقتول که زمان قتل پدرش درخواست قصاص کرده بود به دلایل نامعلومی جان خود را از دست داده است. بنابراین هیات قضات شعبه ۲۰ دیوانعالی کشور با توجه به نواقص پرونده رای صادره را نقض کردند و پرونده را یکبار دیگر برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستادند. این پرونده در شعبه ۷۹ مورد رسیدگی قرار میگیرد.
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد